بدون عنوان
اینم عکسای ماسوله.خداروشکر که اتاقی که اجاره کردیم قفل درش خراب بود وگرنه با این شیطنت های تو یه کاری دست خودت میدادی. چون در که باز میشد با یه شیب خیلی تند روبه رو ویشدیم که برای ما هم ترس اور بود . ...
نویسنده :
dayi jun and zohreh
11:19
بدون عنوان
الهی قربونت برم که هیچ وقت دست از سر سوییچ ماشین بر نمیداری. ...
نویسنده :
dayi jun and zohreh
11:02
بدون عنوان
اینجا توبغلم خوابت برده بود و حسابی عرق کرده بودی برای همین حوله پیچیدم دورت که باد بهت نخوره سرما بخوری ...
نویسنده :
dayi jun and zohreh
8:45
بدون عنوان
اینجا تو ماشین توی بغلم خوابت برده بود خیلی عرق کرده بودی و برای همین به حوله پیچیدم دورت که باد بهت نخوره سرما بخوری. ...
نویسنده :
dayi jun and zohreh
8:40
بدون عنوان
امینا و محمدحسین
خاطرات سفر به گیلان .دومین سفر با عشق زندگیمون.
سلام نفس مامان و بابا سفرمون تموم شد خیلی خوش گذشت..روز اول رفتیم تله کابین وابشار شیطان کوه لاهیجان. وقتی از تله کابین پیاده شدیم دایی جواد از دور یه دختر بجه رو نشونمون داد وکفت ببینین جه قدر شبیه محمد حسینه.راست میگفت خیلی شبیه بودین.رفتیم باهاشون جند تا عکس هم گرفتیم.جالب تر اینکه تو هم خیلی ازش خوشت اومد و دست داداششو پس میزدی که خودت دستشو بگیری.دست اخر هم بوسش کردی و با ناراحتی ازش جدا شدی.تازه تا چند روز بعدش هم همش میگفتی امینا ...امینا...امینا.اینم عکسا ...
نویسنده :
dayi jun and zohreh
8:18
سفر به گیلان .دومین سفر با عشق زندگیمون.
نبض زندگی مامان و بابا سلام. ببخش که دبر به وبلاگت سر میزنم چون واقعا وقت کم میارم. همیشه باید پشت سرت باشم و مواظبت باشم که یه وقتی خراب کاری نکنی. و به خودت اسیب نرسونی گلم.ن شاءالله اگه خدا بخواد فردا عازم گیلانیم.من و تو بابایی و دایی جواد و مریم جان.من یقیین دارم بهمون خیلی خوش میگذره.چون یه همسفر خاص دارم .اون کسی نیست جز یکی یه دونه ی خودم. خیلی دوست دارم. عزیز دلم. این دومین سفری هست که با هم میریم.سفر اولمون تهران بود ولی یه سفر کاری بود .یه کمی اذیت شدی اخه 8 ماهت بیشتر نبود .اما این سفر فرق داره .مخصوصا اینکه دایی جواد و مریم جون هم باهامون هستن.راستی چند تا اهنگ کودکانه ی فارسی و انگلیسی به علاوه ی اهنگای مورد ع...
نویسنده :
dayi jun and zohreh
20:07